نمایشگاه کتاب و من و همسرجان

ساخت وبلاگ
دیشب قبل از خرس فروشی رفتیم نمایشگاه کتاب 

به درد لای جرز می خورد البته

اکثر غرفه ها فقط کتابایی رو داشتن که همه جا اسمشون هست 

اینستا تلگرام سایت ها

کتابایی که یه عده که میخوان بگن خیلی کتابخونن چندتا خط از اون رو میذارن و به به و چه چه میکنن

کتابی که همسرم میخواست یکی از کتابای وارون بافت بود که اکثر غرفه دارها حتی اسمشم نشنیده بودن

البته کار نداریم که وقتی همسرجان واسه اولین بار بهم میگفت خودمم نشنیده بودم 

یه مفاتیح خوششششگل خریدیم واسه هدیه روز مادر

و منم کتاب اثر مرکب رو که جدیدا خیلی اسمشو میشنوم خریدم نیت کردم هرموقع خوندمش هدیه بدمش به یه نفر دیگه که می دونم میخونه.

بهله همین دیگه.

تازه کم کم دارم عاشق همسرم میشم و این چنان لذتی داره که تو وصف نمی گنجه. 

قشنگترین حسش هم اونجاس که خیالت راحته هرچقدرم قهر کنی ناز کنی قرار نیس ولت کنه یا تنهات بذاره  

یه وقتا که روزگار نامهربون میشه .......
ما را در سایت یه وقتا که روزگار نامهربون میشه .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegi-nevesht بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 14:57